در حقیقتشعر اسلامی در پرتو قرآن به ظهور آمد و شاعر و ادیب و خطیب اسلامیکم و بیش از فیض حقیقت قرآنی و وحی روح القدس(وحی دل و الهام عارفانه)برخوردارشده بودند.و گر نه تباینی ذاتی میان ماده و صورت شعری صدر اسلام و عصر جاهلیپدیدار نمیشد.
به هر تقدیر هنر اسلامی به مثابه هنری مقدس همواره مبادی خود را در الهام ربانیاولیاء الله میجسته است.بدین معنی در شعر نیز شاعران در جستجوی بنیادهای متعالی آنبودهاند.و قصصی را به مثابه مبدا شعری ابداع کردهاند.
اولین شاعر در عالم:
میگویند اول کس که در عالمشعر گفت آدم بود.و سبب آن بود که هابیل مظلوم را قابیل مشئوم بکشت و آدم را داغغربت و ندامت تازه شد،در مذمت دنیا و در مرثیه فرزند شعر گفت.همین حال رجوع بهاصل موجب شده در پیدایی شعر دینی در عالم اسلامی،علی(ع)مظهر و نمونه کمالانسانی حضوری کامل داشته باشد.دیوانی منسوب به او که تقریبا شامل استبر 1500بیت در باب معانی دینی(ترغیب بر ترک دنیا،عبارات نیایشی،جملات اندرز آمیز درزمینه زهد و خرد)و ربانی،چنین تفکری را باز میگوید.در این دیوان روح شاعرانهجاهلی رنگ باخته و عالمی نو در عرصه حضور تخیلی و تخیل ابداعی اقامه گردیدهاست.از این نظر قرینه آن نهج البلاغه به مثابه اثر نثری امیر مؤمنان تلقی میگردد که اساستکوین ادب دنیا و دین اسلامی است.
مدح و هجا نخستین صور شعر عصر اسلامی است (8) .در این شعر ملاحظات دینیکاملا داخل گردیده است،پس از صدر اسلام نیز همه فرق دینی جهت تایید تفکرات وآیینهای خود و محکومیت تفکرات رقیبان از شعر فرقهای بهره میگرفتند.که بر آنمیتوان نام شعر کلام یا کلامی نهاد.
شعر در دوره امویان :
در دوره امویان شعر سیاسی به تبع فرق مختلف از شیعه،سنی،خارجی،مرجئه،جبریه، قدریه-که گاه تحت تاثیر عرف قومی و قبیلهای بود-و نفسانیات باطل به وجودآمد،و هر گروه سعی داشتند شاعرانی را به طرفداری برای خود مهیا کنند.در کنار اینشعر سیاسی-کلامی،شاعرانی از جمله بعضی از خلفای اموی نیز وجود داشتند که سننشعر غنائی باطل را احیاء و از شراب و عشق و لذایذ این جهانی ستایش کردند.غفلت وبعد از حقیقت اسلام و سیره نبوی و علوی،رواج زندگی شهوانی که حتی به مکه و مدینهنیز سرایت کرده بود و وجود خلفای بیدین و فاسد اموی که تنها دل مشغولیشان شراب وعشق و لذایذ این جهانی بود همراه با دوری ائمه از اریکه حکومت اسلامی مقتضیپیدایی مجدد این شعر بوده است.
امویان برای مبارزه با مخالفان و رقیبان یعنی شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از شعر و جاذبه آن سوء استفاده کردند و بیشترین بهره را گرفتند.معاویه میگفت:«شعر رابالاترین وظیفه اخلاقی و ادبی خود قرار دهید».علاقه امویان به شعر در هر حالنمیتوانستبدون سوء غرض سیاسی،برای تضعیف دشمنان خویش نباشد اما بااین وجود بسیاری از شاعران حتی با وجود زندگانی در فسق و فجور نمیتوانستندحقگویی را بالکل فراموش کنند،بدین معنی که بر اثر تجلی حقیقت مهدی و تاثیراتباطنی روح ائمه اطهار در باطن و دل شاعران چه بسا که به مدح ائمه اهل بیت میپرداختندو کمتر جرات تعرض به ایشان در جامعه وجود داشت.یکی از ایشان«فرزدق»است کهبا وجود مطالب راست و دروغ درباره وی،مصیبت وارده نسبتبه خانواده حضرت علی(ع)را وصف و دشمنان ایشان را نفی میکرد.وی مانند بسیاری از شاعران از بنی امیهپول میگرفت و در باطن طرفدار بنیهاشم بود و بنی امیه این را میدانستند ولینمیتوانستند دستبه اقدامی جدی بر علیه وی بزنند،فی المثل،موقعی همین فرزدقمطالبی،بر ضد بنی امیه گفت و«مروان بن حکم»والی معاویه در مدینه در صدد مجازات وتنبیه فرزدق برآمد.فرزدق که آن را دانست از مدینه به بصره گریخت، مردم به مروانگفتند بد کردی که چنین کردی زیرا ناموس و شرافتخود را به دستشاعر مصریسپردی.مروان گفته مردم را پسندید،توشه راه و صد دینار برای فرزدق فرستاد تا از هجواو رهایی یابد.با این همه مهربانی،موقعی که«هشام بن عبد الملک»خلیفه اموی مناسکحجبه جا میآورد حضرت علی بن الحسین امام سجاد(ع)را در طواف دید و او راناشناس گرفته هویتش را جویا شد.«فرزدق»که آنجا حضور داشت فورا قصیدهای درمدح اهل بیتسرود (9) .همچنین بود کمیتبن زید اسدی که همواره از سوی ائمه تاییدمیشد.ائمه اطهار(ع)او را مؤید به روح القدس دانستند.
اشراف اموی به زندگانی بیبندو بار انس گرفته بودند.اینان جامههای ابریشمین به تنمیکردند،باده مینوشیدند،با کنیزکان آوازخوان رفت و آمد میکردند و به اکراه واعتراضهای شدید پارسایان اعتنایی نمینمودند.آنها نه تنها از نعمات دنیوی بهرهمیگرفتند،بلکه به ارضای ممنوعترین و زشتترین شهوات نیز دست میزدند. در میانخلفای اموی که همه در شرابخوارگی و لا ابالیگری مستغرق بودهاند،بعضی نظیر«ولید بن یزید»خود اشعاری در ستایش خمر ساخته است و شعرایی نظیر«اخطل»در عهدایشان وصف شیشه شراب میکردهاند.تنها«عمر بن عبد العزیز»از رویه پیشینیان خودعدول کرد و چون مردی پرهیزکار و پاکدامن بود و میخواست مانند خلفای راشدینرفتار کند از شعر و شاعری فسق آمیز چشم پوشید و اعلام داشت که نه شاعر میپذیرد و نهشعر گوش میدهد.
مطالب فوق به وضوح نشان میدهد که با ظهور اسلام تا حدودی به ماده شعر قدیمصورت دینی زده میشود،و گاهی نیز به جهت فقدان قابلیت،ماده شعری به همان وضعمیماند.و در آن نحو شعری که صورت اسلام را پذیرفته،در آغاز به جهت قرب بهفرهنگ جاهلی،قالب شعر حفظ شده بود،بدین ترتیب که شاعر پس از مقدمهای دربارهمعشوق و هجران و بیوفایی او(نام مقدمه«نسیب»بود)،به وصف اشتر خود میپردازد وقدرت و فرم بدنی و توان او را در تحمل خستگی و گرما میستاید،سپس به موضوعاصلی میرسد که همانا مدح حضرت رسول اکرم(ص)است ولی به تدریج این گونهمقدمهها(یعنی نسیب و وصف اشتر)جای خویش را به مقدمهای در وصف خدا و اسماء وصفات او میدهد و همین طور در مدح انبیاء و اولیاء و صدیقین،و سپس به موضوعقصیده میپردازد.در صورتی که شعر کوتاه باشد وصف خدا و اولیای خدا و قدسیان درابیات مختلف بیان میشود.
به هر حال با امویان بیدینی رواج پیدا میکند و شعر نیز نمیتواند از این وضع مبراباشد.گرچه در حوزه علوم و معارف هنوز یونانیت و کل مطلق یونانی سراغ مسلمیننیامده بود،اما گرایش به لذایذ این جهانی و فراموشی معاد و گاه چون شیطان انکار احکامالهی کردن،به جهت غلبه حضور و حیات انضمامی در هنر،به نمایش در میآید.نخستینشاعران نیست انگار تمدن اسلامی از جمله«الحطیئة»که به زشتی ظاهر و باطن مشهوربودند در این دوره قدرت گرفتند.حطیئة شاعری نیست انگار بود که زن و فرزند و حتیمادر و شخص خویش را آماج هجویات خود قرار داده بود.او از این طریق به گذرانزندگی میپرداخت.در حالی که در حوزه علمی شیعه بر کنار از جامعه سیاسی-و برخیاز جماعت پارسایان اهل سنت-طی قرن اول و اوایل قرن دوم هنوز قرآن حاکم مطلق است و حتی مذاهب فقهی رسمی چهارگانه اهل سنت و مباحث علوم شرعی شکل منظمو مدونی نیافته بود.
جاری شدن سیل ثروتها به دمشق و انتقال بخشی از آن به مکه و مدینه،همراه با ضعفایمان موجب میشد موسیقی و شراب و آواز و شهوترانی در عصر اموی روز به روزافزایش یابد.در این زمان زندگی شهوانی شهری نوعی«غزل»را پدید آورد که در واقعصورت مبتذلی از عشق تراژیک بدوی نظیر عشق لیلی و مجنون بود (10) .در اینجا دیگرغزل شعر عاشقانه عمیق که بعدها سر مشق صوفیه قرار گرفته و صورت عشق حقیقی نهعشق مجازی پیدا کرد،نبود-با این خصوصیات که عشق مجازی پلی برای عشق حقیقیاست. چنانچه در غزلها و اشعار حکیمانه و عرفانی به ظهورپیوست، بلکه شاعر اموی دیگر از هیچ سخنی زبان در نمیکشید،دقایق ناگفتنی عشقشهوانی، ظرافتهای زنانه و سخنان گستاخانه شرم انگیز همه را به زبان میآورد و در اینوضع حتی در باب زنان خلفا و امیران نیز«نسیب»سروده میشد (11) .خطبه و خطیبانبه جهتخاص تا این حد آلوده نشده و تا حدودی سلامتخویش را حفظ کرده بودند، کهعلت اصلی آن عبارت بود از بار دینی فعالیتهای رسمی اجتماعی و دعوت به اسلام که درمضامین خطب وجود داشت.احتجاجات و تعرضات سیاسی در رسالات (12) این عصرحضوری جدی داشت.قصاص یا قصه گویان نیز در عصر اموی در عرصه هنر اسلامیظاهر شدند.آنان تمایل مردم را به عجایب و غرایب بر میانگیختند و اوصاف و اعمالی ازبرای خداوند متعال نقل میکردند.این دوران را باید رونق اسرائیلیات و اساطیر و امانینیز نامید که بعدا در تفسیر قرآن تاثیر نهاد.
شعر در دوره عباسیان :
پس از طی دوره اموی با آمدن عباسیان وجوه ذوقی تجربیات اسلامی ایرانیان در هنراسلامی غلبه کرد.در حقیقت این وجوه بالذات و بالعرض منحل در کلیت اسلام شده بود.
گرچه خلفای اولیه عباسی ظاهرا در امور دینی سختگیر بودند،اما پس از هارون، سیاستباز اباحیت را پیش گرفته،امور دینی را تا حدودی آزاد گذاشتند.اینان اهلتسامح و تساهل درامر دین بودند.هر دین و عقیدتی(ملل و نحل مشرک)را آزاد گذاشتهبودند.اما این آزادی مستلزم استبداد علیه پارسایان اهل سنت و شیعه علوی(یعنی اهلاسلام حقیقی)و بعضی ملل و نحل بود.شخصی چون مامون از یک طرف دار الحکمه(اغلب حکمت و عقل آزاد از وحی-یعنی حکمت فلسفی)را تاسیس و از طرف دیگرمنشا پیدایی دوره محنت(شکنجه تفتیش عقاید)در اسلام گردید،تا بازور و شکنجهعقیده معتزلیان را مبتنی بر مخلوق بودن قرآن بر همه تحمیل کند.
به هر تقدیر عباسیان تا دوران متوکل،سیاست تسامح و تساهل را نسبتبه اصحابعقاید و ادیان جز شیعه علوی و پارسایان اتخاذ کرده بودند و این گروه تا آنجا که اهل هنرو صنایع و ثروت بودند،مورد تعرض قرار نمیگرفتند و هم اینان بودند که تخم زندقهدوره مامون به بعد را پاشیدند-مراد از زندیقان همان آزادندیشان از دین، غیر ملتزم بهوحی آسمانی با اخلاق اباحیت و فساد عقیده یعنی مانویان و دهری مذهبان بودند.
در چنین شرایط و اوضاعی گروهی از شاعران زندقه زده و زندیق ظهور کردند کهعلاوه بر طرح مسائل فلسفی دنبالهرو سنن شعری امویان بودند.اینان دامنه اشعاری را کهدر باب شراب و لاابالیگری بود وسعت دادند و مضامینی جدید از قبیل باغ و بستان ودیگر مضامین را در شعر وارد کردند و متاثر از حکمتیونانی بدان عمق ملحدانهبخشیدند.در قرن اول از خلافتبنیعباس معاشقه با غلامان و استعمال مسکر شیوع پیداکرده و به دیگر اقوام از جمله ایرانیان نفوذ کرده بود.به طوری که شاعرانی نظیر«رودکی»و«ابو شعیب صالح بن محمد هروی»از شعرای زمان سامانیان در همین موضوعاتاشعاری ساختهاند (13) .رودکی میگوید:
می، آرد شرف مردمی پدید آزادهتر از درم خرید میآزاد پدید آرد از بد اصل فراوان هنر است اندرین نبیذ
در پایان دوره اموی شاعران مقدمه عاشقانه قصاید( نسیب)را که به طور اجبار برهمه اشعار غالب بود گسترش دادند و آن را مستقل کردند و به صورت غزل در آوردند کهمذکور افتاد.گروهی از شاعران در دوره عباسی نسیب را به باد مسخره گرفتند و درمضامین شعری،نیز تحولاتی پدید آوردند و فلسفه شکاکیت و ملامتیه(کلبی مذهبان) وزهد و حکمت اشراقی و تمایلات عمیق دینی باطنی در کنار موضوعات قدیم عاشقانه وتغزلی را هرچه بیشتر وارد شعر کردند.سرکردگان هنر و شعر نیست انگارانه این عصر دوتن بودند:«ابونواس»در شعر طرب و«ابو العتاهیه»در شعر حکمی و یکی دیگر که درمراتب بعد قرار میگیرد«بشار بن برد»است که از شاعران مشهور زندیق عصر بود و بارهااز سوی اهل دیانت طرد و تبعید شد،که بدان اشاره داشتیم،«ابو نواس»شاعری از شاعرانلا ابالی بود.وی که بارها به زندقه متهم شد،اشعاری در خمریات و زهدیات(دو نوع شعراز لحاظ مضمون)دارد.«ابو العتاهیه»شاعر حکمی در اثر کثرت سخن درباره مرگ،رستاخیز و قضاوت روز آخرت را انکار کرد،از این رو اهل دیانت او را نیز به زندقه متهمکردند.او با سرودن زهدیات تحولی جدید از حیث مضامین در شعر عرب ایجاد کرد.دراین اشعار«ابو العتاهیه»به سست پایگی و پوچی مال دنیا اشاره میکند و از مرگ وگورستان و کالبدها و استخوانهایی که در آن نهفته است و یا از تلخی تعلق آدمیزاد بهخاک سخن میراند.از شاعران دیگری که مشهور به شاعران حکمی(محدثین)اندمیتوان«ابو العلا معری»و«شریف رضی»را در دو جریان مخالف نام برد که نکاتفلسفی یا حکمی را در زمان انتقال فلسفه و کلام و علوم یونانی در اشعارشان واردکردهاند (14) .
رعبی که اهل ظاهر سنت و حدیث پس از دوران متوکل و بعد ترکان در مقابله با علومو فرهنگ یونانی و ترویج علوم شرعی ایجاد کردند به همراه شکستشرک و زندقه جلیدر شعر و نثر نیز مؤثر بود تا آنجا که اشعار هر چه بیشتر صبغه دینی یافتند.با رواج فلسفه،کلام و تصوف به تدریجبسیاری از مضامین و مواد اشعار خمریات و
زهدیات کهدر حقیقت هر دو صورتی دنیوی داشتند در مقام حقیقی گذشت از عالم طبیعت و کثرات وحکمتیونانی اخذ میشود،و صورت دینی و عرفانی پیدا میکند.بیتردید ورود فلسفهیونانی توانستبه نحوی محرک متفکران اسلامی در بسط هنر دینی باشد.فلسفه یونانیبه مثابه ماده برای صورت نوعی اسلام قرار گرفت.عرفان و پیدایی غزل عرفانی شعردینی را مستقر ساخت و تجربه دینی در عرصه هنر را به سنت محکمی تبدیل و مستقرنمود.